آنتنی که بیصاحب شد: بحران ساختاری انتخاب مجری در صداوسیما / مجریان، آنتن و سقوط یک اعتبار: روایتی از تغییر استانداردها در صداوسیما

ریحانه اسکندری: در ماههای اخیر، رفتار و کیفیت اجرای مجریان صداوسیما به یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات رسانهای کشور تبدیل شده؛ مسئلهای که نه فقط به «چند خطای فردی» محدود است و نه صرفاً محصول تغییرات سلیقهای مخاطبان. خبرآنلاین طی یک پرونده تحلیلی، در چند گفتوگو با چهار چهره باسابقه، علی درستکار، نیما کرمی، هرمز شجاعیمهر و پدرام کریمی کوشیده است به پرسش اصلی پاسخ دهد: چرا اجرای تلویزیونی در ایران از استانداردهای حرفهای، مرجعیت فرهنگی و کیفیت سابق فاصله گرفته است؟
هر یک از این گفتوگوها از زاویهای متفاوت تصویری دقیق از وضعیت امروز ارائه میدهد؛ از تغییر هنجارها و ارزشهای اجتماعی گرفته تا حذف مسیرهای آموزشی، غلبه فضای مجازی بر رفتار مجریها، رواج انتخابهای سلیقهای و رابطهمحور، ازبین رفتن شخصیت حرفهای مجریان، عجله برای شهرت و نهایتاً فروریختن مسیر سختگیرانهای که روزگاری تنها راه ورود به آنتن بود.
این پرونده نشان میدهد که بحران اجرای تلویزیون، نه یک اتفاق گذرا، بلکه نتیجه مجموعهای از تغییرات ساختاری، مدیریتی و فرهنگی است؛ تغییراتی که بهگفته این چهار مجری باسابقه، اگر اصلاح نشوند، فاصله تلویزیون با مخاطب هر روز بیشتر خواهد شد.
کیفیت اجرا از شرایط قبل فاصله گرفته است؟
هر یک از این گفتوگوها از زاویهای متفاوت تصویری دقیق از وضعیت امروز ارائه میدهد؛ از تغییر هنجارها و ارزشهای اجتماعی گرفته تا حذف مسیرهای آموزشی، غلبه فضای مجازی بر رفتار مجریها، رواج انتخابهای سلیقهای و رابطهمحور، ازبین رفتن شخصیت حرفهای مجریان، عجله برای شهرت و نهایتاً فروریختن مسیر سختگیرانهای که روزگاری تنها راه ورود به آنتن بود.
این پرونده نشان میدهد که بحران اجرای تلویزیون، نه یک اتفاق گذرا، بلکه نتیجه مجموعهای از تغییرات ساختاری، مدیریتی و فرهنگی است؛ تغییراتی که بهگفته این چهار مجری باسابقه، اگر اصلاح نشوند، فاصله تلویزیون با مخاطب هر روز بیشتر خواهد شد.
استانداردهایی که تغییر کردهاند و جامعهای که تغییر میکند
درستکار در همان ابتدای گفتوگو تأکید کرد که مسئله فقط «رفتار عجیب مجریها» نیست، بلکه موضوع اصلی به این بازمیگردد که چه کسی هنجار و ارزش را تعریف میکند. او با اشاره به این نکته گفت: «اصل ماجرا این است که استانداردها، ارزشها و هنجارهای جامعه را چه کسی میسازد؟ مردم، چون با پذیرش یا رد یک رفتار، آن را تبدیل به هنجار یا ارزش میکنند.»
او معتقد است تغییر نسلها نقشی اساسی در این وضعیت دارد: «چه بخواهیم چه نخواهیم زمان میگذرد و نسلها تغییر میکنند؛ ارزشها و حتی ضدارزشها نو میشوند.»
این عبارت یکی از کلیدیترین نکاتی بود که درستکار مطرح کرد؛ یعنی استانداردها ثابت نمیمانند و طبیعی است که امروز مرزهای رفتاری مجریها نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ تغییر کرده باشد.
خلاقیت یا بیقاعدگی؟ مسئله این است
در بخش دیگری از گفتوگو، درستکار اشاره کرد که رسانه امروز برای جذابیت بیشتر گاهی دست به اقداماتی میزند که لازم است «در زمان و مکان درست» انجام شود. او گفت: «اگر کار درست در زمان و مکان درست انجام شود، درست است؛ اما همان کار اگر در زمان یا مکان نادرست باشد، میشود نادرست.»
او با بیان مثال از برنامه «سپنج» توضیح داد که مخاطب امروز هم برنامه من را میبیند و هم ممکن است برنامهای مثل «جوکر» را دنبال کند. یعنی سلیقه مخاطب چندلایه و متنوع شده است.
حسرت نسل مجریانی که «نماد» بودند
بازخوانی درستکار از دوران گذشته اجرای تلویزیون، یکی از بخشهای مهم این گفتوگو بود. او در این باره گفت: «در دهههای ۵۰، ۶۰ و ۷۰ مجریانی بودند که هر کدام نماد و شاخصی داشتند؛ رضا معینی، مرحوم سلامی، استاد عالمی… هرکدام ویژگی خاصی داشتند که باعث میشد مخاطب از آنها یاد بگیرد.»
اما نکته مهمتر این بود که خودش نیز اعتراف کرد دیگر انگیزهای برای تماشای تلویزیون ندارد و حتی نمیتواند سه مجری فعال امروز را نام ببرد؛ این جملهی او شاید خلاصهترین تصویر از وضعیت امروز تلویزیون باشد.
دوگانگی رفتار سازمانی؛ از سوراخ سوزن تا در دروازه
درستکار یکی از صریحترین نقدهایش را متوجه عملکرد خودِ سازمان کرد: «گاهی کسی در رسانه از سوراخ سوزن میگذرد و گاهی از در دروازه نه! نمیدانم استاندارد کدام است.»
این نقد مستقیم به نبود معیار واحد در برخورد با مجریان اشاره داشت؛ جایی که بخشی بهخاطر حمایت از یک شخصیت حذف میشوند و بخشی دیگر با وجود اختلافنظر با همان شخصیتها مصونیت دارند.
رسانه ملی مهمتر از نهاد رهبری است
این جمله شاید جنجالیترین بخش گفتوگوی او است؛ درستکار تأکید کرد که رادیو و تلویزیون مهمترین نهاد فرهنگی کشور است: «اثرگذاری آن گاهی از خود رهبری هم بالاتر است؛ چون رهبری برای رساندن پیامش به مردم از رسانه کمک میگیرد.»
او این جمله را در مقام تحلیل اهمیت نهاد رسانه گفت، نه مقایسه ارزشی، و توضیح داد که دقیقترین نظرسنجیها و سیاستگذاریها باید در رسانه ملی انجام شود.
درستکار در بخشی دیگر گفت: «مشکل این است که ما با هم حرف نمیزنیم. مدیر نگوید سه بار جلسه گذاشتهایم؛ باید پیوسته جلسه باشد. استادان پیشکسوت، مجریان جوان، مخاطبان، شهرستانها… همه باید در جلسات باشند.»
او نبود تعامل میان نسلهای مختلف را عاملی برای بحران کیفیت اجرا میدانست.
آموزش؛ حلقه مفقودهای که اجرای تلویزیونی را از ریخت انداخت
دومین گفتوگوی خبرآنلاین در این حوزه، با نیما کرمی انجام شد. او ریشه اصلی تغییر رفتار و افت کیفیت اجرا در سالهای اخیر را در «نبود آموزش اصولی» دانست. او توضیح داد که مجریهای دهههای گذشته مسیر ورود مشخصی داشتند؛ دوره میدیدند، تمرین میکردند و زیر نظر پیشکسوتها شکل میگرفتند. اما امروز بسیاری از مجریها بدون گذر از این فیلترها روی آنتن ظاهر شدهاند؛ نتیجهاش اجرای بیثبات، رفتارهای پیشبینینشده و شکسته شدن چارچوبهایی است که زمانی اساس آنتن بودند.
کرمی تأکید کرد که ماجرا تنها به کمتجربگی خلاصه نمیشود؛ «اصل آموزش» از روند انتخاب مجری حذف شده و همین حذف، بنیان اجرا را سست کرده است.
وایرال شدن؛ معیاری تازه که مجری را از حرفهاش دور کرد
یکی از مهمترین محورهای این گفتوگو، سلطهی فضای مجازی بر رفتار مجریان بود. کرمی معتقد است که «هدف قرار دادن وایرال شدن» نقطه سقوط یک مجری است؛ زیرا وقتی مجری تصمیم میگیرد دیده شدن را بر کیفیت ترجیح دهد، عملاً از هویت حرفهایاش فاصله گرفته است.
او توضیح داد که برخی مجریان تازهوارد برای جلب توجه، به رفتارهای غیرمعمول، ناهماهنگ و حتی ساختگی روی آوردهاند؛ رفتارهایی که نهتنها شأن رسانه را پایین آورده، بلکه چهره مجری را هم از حالت حرفهای خارج کرده است.
کرمی هشدار داد که امروز حتی برخی برنامهها پیش از ضبط برای تولید «حرکت وایرالی» برنامهریزی میکنند؛ اقدامی که از نظر او نشانهای روشن از عقبنشینی تلویزیون از استانداردهای سابق است.
او در این باره گفت: «متأسفانه آفت این روزها این است که بسیاری از مجریان برای اینکه برنامهشان و خودشان در فضای مجازی بیشتر دیده شوند، دست به کارهایی بهاصطلاح وایرالی میزنند. این رفتارها شأن رسانه و خود مجری را زیر سؤال میبرد. در گذشته مجریانی داشتیم که در ذهن مردم میماندند چون در یک زمینه خاص فوقالعاده بودند، نه به خاطر رفتارهای عجیب یا ساختگی.»
فاصله گرفتن از اصول، نتیجه تغییر سلیقهها و نبود معیار حرفهای
کرمی در بخش دیگری از گفتوگو توضیح داد که انتخاب مجری همیشه امری سلیقهای بوده، اما این سلیقه زمانی آسیبزا میشود که از معیارهای حرفهای تهی شود. او گفت امروز بهجای مهارت، اخلاق رسانهای، توانایی اجرا و شناخت آنتن، «میزان دیده شدن در فضای مجازی» به معیار انتخاب تبدیل شده است.
به باور او، این تغییر مسیر باعث شده مجریهایی بدون بنیان حرفهای به سرعت مشهور شوند و با همان سرعت هم دست به رفتارهایی بزنند که کیفیت اجرا را پایین میآورد و سطح توقع مخاطب را تغییر میدهد.
راه بازگشت از نگاه کرمی: بازتعریف آموزش و حذف رفتارهای نمایشی
نیما کرمی در پایان گفتوگو راهحل را بازگشت به اصولی دانست که سالها اجرا را سر پا نگه داشته بود:آموزش جدی و اصولی پیش از ورود به آنتن، نظارت حرفهای، و کنار گذاشتن هرگونه رفتار عمدی برای وایرال شدن.
از نگاه او، اجرا زمانی اعتبار داشت که «کیفیت» باعث دیده شدن میشد، نه جنجال. او اعتقاد دارد که اگر تلویزیون دوباره به جایگاه آموزش و استاندارد برگردد، همچنان میتوان امید داشت که اجرای حرفهای جای خود را پس بگیرد و از سقوط بیشتر جلوگیری شود.

جایگزینی «تیپ» بهجای «شخصیت»؛ نقطه آغاز بحران اجرا
در سومین گفتگو در این حوزه به سراغ هرمز شجاعیمهر رفتیم. او ریشه اصلی نابسامانیهای امروز در اجرای تلویزیونی را در تغییر معیارهای انتخاب مجری دانست. او با صراحت توضیح داد که زمانی اجرای تلویزیونی بیش از هر چیز نیازمند «شخصیت» بود؛ مجری باید حامل پیام رسانه باشد، شأن آنتن را بشناسد و توانایی مواجهه با میلیونها مخاطب را داشته باشد. اما امروز، بهگفته او، «تیپ، قیافه و چهرههای عجیب و غریب» جای این شخصیت را گرفتهاند و این جابهجایی، آغاز سقوط کیفیت اجرا بوده است.
شجاعیمهر تأکید کرد که اجرای درست پیش از آنکه به صدای خوب یا ظاهر ویژه نیاز داشته باشد، بر پایه شخصیت، اخلاق رسانهای و علم اجرا استوار است. حذف این بنیان، منجر به ظهور مجریهایی شده که بدون پشتوانه حرفهای روی آنتن ظاهر میشوند و رفتارهای غیرمتناسب بروز میدهند.
فامیلبازی و سلیقهمحوری؛ انتخابهایی که تلویزیون را به بحران رساند
او یکی از جدیترین مشکلات صداوسیما را «انتخابهای سلیقهای و بیپایه» دانست. به باور او، روند جذب مجری نهتنها از مسیر علمی و حرفهای خارج شده، بلکه گاهی بر اساس روابط، همسویی فکری یا ترجیحهای شخصی افراد تصمیمگیر صورت میگیرد.
شجاعیمهر میگوید: «این روزها معیار انتخاب مجری علمی نیست؛ فامیلبازی است. نتیجهاش هم همین اشکالات وحشتناک و شرمآوری است که روی آنتن دیده میشود.»
از نگاه او، این نوع انتخابها پیامدی مستقیم داشتهاند: مجریانی که جایگاه رسانه ملی را درک نمیکنند، برای وایرال شدن به زندگی خصوصی مردم سرک میکشند، حرفهای بیربط میزنند و مرز درستی و نادرستی را تشخیص نمیدهند. او تأکید کرد که این رفتارها نه تصادفی، بلکه محصول مستقیم سلیقههای شخصی و حذف نظام حرفهای انتخاب مجری بوده است.
مسیر گذشته: آموزش سخت و تدریجی / وضعیت امروز: ورودهای ناگهانی و بیپشتوانه
شجاعیمهر با مرور مسیر آغاز فعالیت خود، تصویری روشن از تفاوت ساختار گذشته و امروز ارائه داد. او به دوران آموزش ششماههاش زیر نظر چهار استاد برجسته گویندگی اشاره میکند؛ دورهای که با وجود قبولی او با نمرات عالی، تا پایانش هیچکس اجازه ورود به آنتن را به او نداد.
او از این فرآیند بهعنوان مسیر طبیعی رشد یاد میکند: «ما ذرهذره وارد کار میشدیم تا کوچکترین اشتباهی نکنیم.»
اما امروز، بهگفته او، گویندههایی وارد تلویزیون شدهاند که نه مشخص است از چه مسیری آمدهاند و نه معلوم است چه کسی آنها را تأیید کرده. او هشدار میدهد که این افراد خیلی زود، بدون آمادگی، پشت کارهای سخت قرار میگیرند و همین مسئله زمینهساز خطاهای متعدد و رفتارهای ناپخته روی آنتن شده است.
کاهش مرجعیت تلویزیون؛ وقتی هیچکس دلش برای آنتن نمیسوزد
در بخش دیگری از گفتوگو، شجاعیمهر به نسبت تلویزیون و شبکههای اجتماعی پرداخته و بهصراحت گفت که «مرجعیت صداوسیما از بین رفته است.» او این تغییر را نتیجه برخورد سطحی برخی مجریان با جایگاه رسانه دانست؛ کسانی که آنتن را نه بستر اطلاعرسانی و اعتماد عمومی، بلکه سکوی شخصی برای مطرح کردن خود میدانند.
او معتقد است این مجریان نه دغدغه حرفهای دارند و نه مسئولیتی در برابر رسانه: «حرفهایی که میزنند فقط برای نشان دادن خودشان است. ارزش تلویزیون برایشان کجاست؟ واقعاً فاجعهای در حال رخ دادن است.»
به باور او، این بیتعهدی و فردمحوری، همراه با فقدان سیاستگذاری حرفهای، تلویزیون را در چرخهای قرار داده که روز به روز بیشتر از استانداردها و شأن رسانه فاصله میگیرد.

فروپاشی مسیر حرفهای و هجوم مجریهایی بدون آموزش
در جدید ترین گفتگوی خبرآنلاین در این حوزه ما به سراغ پدرام کریمی رفتیم. او ریشه بسیاری از رفتارهای حاشیهساز مجریان تازهوارد را در حذف فیلترهای سخت و اصولی انتخاب مجری در تلویزیون میداند. او با تأیید اینکه هنجارشکنیها و تلاش برای وایرال شدن نتیجه تغییر این نظام انتخاب است، توضیح داد که نسل او مسیر دشواری را طی کرده است: آغاز از رادیو، گذر از آزمونهای سخت، اجراهای کوتاه و تدریجی، و طیکردن پلهپله مسیر تا رسیدن به آنتن اصلی.
کریمی معتقد است که این روند حرفهای چند سال اخیر تقریباً از بین رفته است. او با احترام نام برد که حتی افرادی با حرفههای کاملاً نامرتبط، برای مثال معلم، بدون تحصیل تخصصی وارد جهان مجریگری شدهاند و همین باعث شده سطح اجرا بهطرز چشمگیری پایین بیاید. از نگاه او، همین بیتجربگی و ناآمادگی، مجریان تازهکار را به سمت «دیدهشدن به هر قیمت» سوق داده است.
نسل تازهوارد؛ عجله برای شهرت، تکیه بر وایرال شدن
کریمی در بخش دیگری از گفتوگو اشاره کرد که جذابیت شهرت سریع باعث شده بسیاری از مجریان امروز مسیر طبیعی رشد را کنار بگذارند. او گفت: «یک مجری درست، ده تا پانزده سال زمان میخواهد تا دیده شود. اما خیلیها میخواهند ظرف دو سال مشهور شوند.»
به باور او، این عجله، مجریان را به اتکا به شبکههای اجتماعی، تولید رفتارهای نمایشی، هنجارشکنی و تلاش مداوم برای وایرال شدن کشانده است. او این میل شدید به دیده شدن را نشانهای واضح از طی نشدن مسیر اصولی و حرفهای میداند؛ مسیری که در گذشته اجازه نمیداد فرد بدون تجربه و شناخت رسانه، پشت دوربین قرار بگیرد.
رابطهمحوری و سلیقهگرایی؛ ضربه نهایی به جایگاه مجریگری
پدرام کریمی در ادامه به مسئله سلیقهگرایی در انتخاب مجریها پرداخت و آن را دلیل روشن سقوط استانداردها دانست. او تأکید کرد که نبود ضابطه و فقدان یک نظام انتخاب حرفهای باعث شده بسیاری از مجریان نه بر اساس توان و مهارت، بلکه از مسیر رابطه وارد تلویزیون شوند.
او به نقطه حساسی اشاره کرده: «نسل طلایی اجرا که اغلب از رادیو به تلویزیون آمدند، امروز به دلیل پایین آمدن سطح اجرا، علاقهای به بازگشت به قاب تلویزیون ندارد.»
این جمله او نشان میداد که سطح اجرا نهتنها برای مخاطب، بلکه برای پیشکسوتان نیز غیرقابل پذیرش شده است.
مرجعیت تلویزیون از بین نرفته؛ مجری معتبر از بین رفته است
کریمی برخلاف برخی نگاههای انتقادی، معتقد نیست که تلویزیون مرجعیت خود را از دست داده است. او توضیح داد که با وجود گسترش شبکههای اجتماعی، مردم هنوز برای شنیدن خبر موثق به رادیو و تلویزیون مراجعه میکنند.
اما حلقه مفقوده مهم، «مجری معتبر» است.
او گفت که مجری نقش مهمی در انتقال اعتبار رسانه دارد و مردم زمانی حرف یک چهره را باور میکنند که خود آن شخص را معتبر، آشنا و قابل اعتماد بدانند. از نگاه او، امروز این حلقه انتقالدهنده اعتماد از بین رفته و همین باعث شده مردم تصور کنند مرجعیت تلویزیون بهطور کلی سقوط کرده است.
بازگشت به اصول گذشته؛ راه نجات تلویزیون
کریمی نسخه خروج تلویزیون از وضعیت موجود را بازگشت به همان اصول فراموششده میداند: بازگشت مجریها و گویندگان باسابقه، احیای سیستم آموزشی سختگیرانه، الزام مجریان تازهکار به گذراندن مراحل و آزمونهای حرفهای و منع ورود افراد بیتجربه به اجرای زنده.
او هشدار داد که اجراهای بیمقدمه و بدون آمادهسازی، باعث بروز اشتباهات بدیهی و لطمههای سنگین به اعتبار رسانه میشود. از نگاه او، تنها زمانی سطح اجرا در تلویزیون احیا خواهد شد که نسل تازهوارد همان مسیر اصولی گذشته را با نظم، آزمون و تحصیلات مرتبط طی کند.

مرور چهار گفتوگوی انجامشده با علی درستکار، نیما کرمی، هرمز شجاعیمهر و پدرام کریمی، تصویری روشن و همزمان نگرانکننده از وضعیت اجرای تلویزیون به دست میدهد:
هنجارها و ارزشهای رسانهای تغییر کردهاند، آموزش و مسیر حرفهای تقریباً حذف شده است، انتخابهای سلیقهای و رابطهمحور جایگزین معیارهای تخصصی شدهاند، وایرال شدن به اولویت اصلی بخشی از مجریان تبدیل شده و شخصیت حرفهای مجری و شأن آنتن کمرنگ شده است.
با این حال هر چهار نفر یک نقطه مشترک دارند: بازگشت به اصول گذشته هنوز تنها راه نجات است.
آموزش سختگیرانه، بازگشت پیشکسوتان، تعریف معیارهای حرفهای و جلوگیری از ورودهای بیپشتوانه میتواند مسیر را به نقطهای برساند که تلویزیون دوباره مجریانی «قابل اعتماد»، «صاحب شخصیت» و «نماینده رسانه» روی آنتن داشته باشد، نه مجریهایی که شهرت و دیدهشدن را بر همه چیز مقدم میدانند.
۵۹۲۴۴

